کافری

by امید

امشب دلمان مدل خودمان که نه ، جور دیگری گرفته …  از دست خدایمان/خدایتان گرفته … که اگر اصلا خدایی باشد و اگر هنوز زنده باشد و اگر هنوز قدرت اجرایی داشته باشد و اگرها و اگرها … احتمالا الان یک موجود پیر و چروک روی یک صندلی چوبی پوسیده ، تنها توانایی حرکت خورشید و ماه و ابر و باران را دارد و نه چیزی بیشتر …

شاید هم ، شاید ، آنقدر ها که می گفتند رحمان و رحیم نیست که الان با این همه دعا و نیایش بیاید و دستی روی سر این مردمان بکشد ، حالا ما نه …

ولی فکر نمی کنیم اینجورها باشد ، که احتمالا خدای حکومت از خدای امثال ابطحی جوانترند و زور بازوی بیشتری دارند … شاید هم الان توی عرش ، خدایان این ها و آنها مشغول پوکر باشند …

دلمان امشب از موجودی گرفته که اگر وجود داشته باشد ، با این همه ادعا و پیامبر و فرشته و املاک و غیره ، آن چیزی نیست که ادعا می کند …

شاید هم به قول دوستی الان دست روی دست گذاشته و دارد به ریش ما می خندد و از دید بقیه هم این شده کمدی الهی حتی …

اصلا گور پدر این شاید ها ، که اگر این خدا کمی جرات داشت خودش را نشان می داد و می آمد با هم دو کلام حرف حساب می زدیم . نهایتش این بود که همدیگر را راضی نمی کردیم و ما از زیر میز اسلحه مان را در می آوردیم و تک گلوله مان را حرامش می کردیم … اینجوری دیگر بقیه تکلیفشان را می دانستند دیگر …

این حرف ها اما برای کسی آب و نان نمی شود … فردا صبح هم همه می روند دنبال بدبختی هایشان … امثال ما می روند دنبال کار و پول پاس کردن چک سر ماه ، و امثال آنها هم می روند دنبال مانیکور و پدیکور و این چرندیات …

آن موجود هم احتمالا می رود دنبال مسخره بازی های خودش و این حرف های ما و امثال ما هم به هیچ کجایش نیست … آنها و امثال آنها هم که اصلا به این موجود کاری ندارند … که اصلا به او نیازی هم ندارند … که خودشان رسما دارند روی زمین خدایی می کنند …

گور پدر همگی اصلا …

پ ن : خدا ؟ کدام ؟

پ ن : کفر هم گفتیم …

پ ن : فردا می آیند ما را هم میگیرند …

پ ن : ندارد …