روسپی

آن رقیبان یک شبت می خواستند … ذره ذره پاکی ات می کاستند … شب به مهمانخانه ات مهمان شدند … صبح اما از برت برخواستند … تو را دیگر نمی خواهم … مگو دیوانه می باشم … که دیگر خانه ات همچون مسافرخانه می باشد … پ ن : شاهکار بینش پژوه ، دیگری […]