انلاینیت

by امید

امشب نشستم و دوباره و چند باره نوشته وحید آنلاین را خواندم … وحید اگر تا دیروز عضوی از خانواده مجازی ام بود ، الان اما به نمادی برای همه ما تبدیل شده …

از گریه هایش که بگذریم ، چند دقیقه ای مات بودم و بعدش هم حس تنفر، به آنلاین بودن ، به زندگی ۶ ساله مجازی ام ، یه اینترنت ، به خودم و آن چیزی که آزادی نسبی می خوانمش ، به شما ، به آنها …

وقتی برای اولین بار روی کلید ثبت نام بلاگفا کلیک کردم ، اصلا تصورش را هم نمی کردم که امروز ، به اینجا برسم و پشت مانیتور بنشینم و گریه کنم …

اگر الان هم این اراجیف را می نویسم ، فقط برای ثبت خاطرات است ، که یادم بیاید اینترنت را نه آن چیزی که هست ، آن چیزی که دوست دارم تصور می کنم از این پس ، اینترنت برایم یعنی حافظ ، نگار ، دنیا ، سارا ، بیتا ، مهران ، هولی ،  عامه پسند ، جوزف و … و نه چیزی خارج از لیست اشتراکم …

پ ن : گور پدرمان/تان/شان …

پ ن : …